آیا فلج مغزی بر هوش کودک تأثیر می گذارد؟
فلج مغزی یک اختلال عصبی است که بر کنترل حرکت و عضلات اثر میگذارد. افراد مبتلا به فلج مغزی در نواحی مغزی که وظیفه کنترل حرکت را دارند، دچار آسیب شدهاند. این آسیبها میتوانند منجر به مشکلاتی مانند حرکات غیرعادی، تون عضلانی ناهنجار و وضعیت بدنی نامناسب شوند. با این وجود، حدود 50 درصد از افراد مبتلا به فلج مغزی با اختلالات شناختی یا فکری نیز روبرو هستند.
اختلالات ذهنی، مانند ناتوانی فکری، اغلب به عنوان شرایط مرتبط با فلج مغزی دیده میشوند، به این معنی که این دو شرایط معمولاً با هم وجود دارند. با این حال، بین این دو رابطه علت و معلولی مستقیم وجود ندارد، زیرا این مشکلات به دلیل آسیب به مناطق متفاوت مغز ایجاد میشوند.
فلج مغزی از آسیب به نواحی مغز که مسئول حرکت هستند، مانند قشر حرکتی، تالاموس، عقدههای قاعدهای و مخچه ناشی میشود. اما زمانی که فرد مبتلا به فلج مغزی دارای ناتوانی ذهنی است، این به دلیل آسیب به بخشهایی از مغز است که با عملکرد شناختی در ارتباطاند.
به طور کلی، ناتوانیهای ذهنی بیشتر در افرادی که از فلج مغزی شدیدتر رنج میبرند، مشاهده میشود، زیرا شدت بالاتر فلج مغزی معمولاً با آسیب گستردهتر به مغز همراه است.
عملکرد شناختی چیست؟
شناخت، به معنای استفاده از توانایی ذهنی برای تفکر، استدلال، درک و یادگیری، نقشی اساسی در زندگی انسان دارد. این توانایی به ما کمک میکند تا از دانش خود برای دستیابی به اهداف، برقراری ارتباط و ایجاد روابط بهره ببریم. وجود فلج مغزی در کودکان لزوماً به معنای اختلال در عملکرد شناختی نیست؛ برخی کودکان تنها مشکلات جسمی دارند. اما تقریباً 30 تا 50 درصد از کودکان مبتلا به فلج مغزی دچار اختلالات شناختی میشوند، بهویژه آنهایی که شدت بیماری بالاتری دارند.
اختلالات شناختی در کودکان مبتلا به فلج مغزی نیازمند توجه و مدیریت هستند؛ در غیر این صورت، ممکن است مشکلات جدیتری برای سلامتی عمومی و افزایش خطر مرگ و میر ایجاد شود. با وجود نگرانیهای والدین درباره استفاده نشدن از تمام پتانسیل فرزندشان، بسیاری از کودکان با اختلالات شناختی میتوانند زندگی معنادار و لذتبخشی داشته باشند.
از آنجایی که فلج مغزی ناشی از آسیب به مغز است، ممکن است مراکزی که اطلاعات را پردازش میکنند دچار مشکل شوند، و این موضوع باعث میشود که فرد در درک یا تحلیل اطلاعات با چالش مواجه شود. این وضعیت به عنوان اختلال شناختی یا عقلانی شناخته میشود.
این موضوع نیازمند مراقبت و حمایت ویژه است تا فرد بتواند با چالشهای شناختی خود به بهترین شکل کنار بیاید.
برخی از عملکردهای مغزی که با شناخت در ارتباط هستند، شامل موارد زیر میباشند:
- توجه. توانایی متمرکز ماندن روی یک موضوع خاص.
- درک مطلب. توانایی فهمیدن اطلاعات دریافتشده.
- تصمیمگیری. انتخاب بین گزینههای مختلف بر اساس اطلاعات موجود.
- پردازش احساسات. مشکل در مدیریت و درک عواطف و احساسات.
- مهارتهای زبانی. توانایی در استفاده و درک زبان.
- یادگیری. قابلیت کسب و ذخیره اطلاعات جدید.
- حافظه. توانایی به خاطر سپردن و بازیابی اطلاعات.
- حل مسئله. تحلیل موقعیتها و یافتن راهحل مناسب.
- شناخت. توانایی فکر کردن و استفاده از اطلاعات.
- مهارت گفتار. توانایی بیان و انتقال افکار از طریق صحبت کردن.
امروزه، معیار اصلی برای تشخیص نقص هوشی در کودکان، ضریب هوشی (IQ) زیر 70 است. اما در عمل، نقصهای شناختی ممکن است به عملکردهای خاص محدود شود. بهعبارتی، کودکی که در یک زمینه خاص مشکل دارد، ممکن است همچنان ضریب هوشی بالای 70 داشته باشد.
چندین بیماری مرتبط وجود دارند که اغلب، اما نه همیشه، با اختلالات شناختی همراه هستند، ازجمله:
- اضطراب
- اختلال نقص توجه و بیش فعالی (ADHD)
- چالشهای رفتاری
- افسردگی یا خلقوخوهای ناپایدار
- خستگی
- ناتوانی در برقراری ارتباط عاطفی
- اختلالات روانی
- اختلالات خواب
این بیماریها ممکن است بر عملکردهای شناختی فرد تأثیر بگذارند و در برخی موارد نیاز به مداخلات تخصصی دارند.
چه چیزی باعث اختلالات شناختی در کودک میشود؟
علتهای اختلالات شناختی بهطور کلی مشخص نیستند و نمیتوان یک دلیل واحد برای آنها در کودکان بیان کرد. در کودکان مبتلا به فلج مغزی، آسیب مغزی که موجب فلج مغزی شده است، به احتمال زیاد منبع اصلی اختلالات شناختی نیز هست. نوع و شدت این اختلالات به میزان و محل آسیب مغزی بستگی دارد.
اختلالات شناختی غالباً به بیماریهایی مرتبط هستند که در دوران جنینی یا هنگام تولد رخ میدهند. در برخی موارد، عوامل ایجادکننده ناشناخته باقی میمانند.
برخی از عوامل شناختهشده که میتوانند منجر به اختلالات شناختی شوند عبارتاند از:
- خونریزی مغزی
- ناهنجاریهای کروموزومی
- کمکاری تیروئید مادرزادی
- ناهنجاریهای ژنتیکی
- کمبود اکسیژن در زمان زایمان
- عفونتهای دوران بارداری
- عوارض زایمان زودرس
- سکته مغزی
اگرچه اختلالات شناختی میتوانند در دورههای مختلف زندگی و تحت شرایط متفاوتی (مانند بیماری آلزایمر) بروز کنند، اما کودکان مبتلا به فلج مغزی معمولاً با این اختلالات متولد میشوند. همچنین، برخی عوامل مرتبط یا ثانویه میتوانند با گذر زمان این اختلالات را تشدید کنند.
ارزیابی هوش در کودکان مبتلا به فلج مغزی
در بسیاری از موارد، مشکلات حرکتی کودکان مبتلا به فلج مغزی ممکن است در برقراری ارتباط اختلال ایجاد کند، حتی اگر توانایی ذهنی طبیعی داشته باشند. بنابراین، برای ارزیابی دقیق هوش در این کودکان، باید با در نظر گرفتن محدودیتهای حرکتی آنها، تنظیماتی انجام شود.
تشخیص ناتوانی ذهنی معمولاً از طریق ارزیابیهای شناختی انجام میشود. اما این نوع ارزیابیها میتوانند به دلیل نادیده گرفتن مشکلات حرکتی کودکان مبتلا به فلج مغزی، نتایج نادرستی را نشان دهند. برای مثال، کودکانی که دچار مشکلات حرکتی دهانی هستند، ممکن است در آزمونهای کلامی عملکرد خوبی نداشته باشند، و کودکانی با مشکلات حرکتی ظریف ممکن است نتوانند به درستی به اشیا اشاره کنند یا پاسخها را به درستی ثبت کنند. این مشکلات میتوانند باعث کاهش نمرات واقعی شناختی آنها شوند.
برای ارزیابی دقیقتر کودکان مبتلا به فلج مغزی، ضروری است که محدودیتهای حرکتی آنها در نظر گرفته شود. این ممکن است نیاز به استفاده از آزمونهای خاص یا فراهم کردن زمان بیشتری برای تکمیل ارزیابی داشته باشد. در بخش بعدی، به مداخلات مختلفی خواهیم پرداخت که میتواند به مدیریت ناتوانیهای ذهنی این کودکان کمک کند.
مدیریت ناتوانیهای ذهنی در کودکان مبتلا به فلج مغزی
ناتوانیهای ذهنی ممکن است توانایی کودکان مبتلا به فلج مغزی را در تعامل با محیط و مراقبت از خود تحت تأثیر قرار دهد، اما مداخلات مدیریتی متعددی وجود دارند که میتوانند کیفیت زندگی آنها را بهبود بخشند. برخی از این مداخلات عبارتاند از:
- کمک آموزشی. حمایتهای آموزشی میتواند به کودکان کمک کند تا در محیط تحصیلی موفق شوند.
- گفتاردرمانی. گفتاردرمانی به تقویت مهارتهای گفتاری و زبانی کمک میکند. در صورتی که کودک غیرکلامی باشد، گفتاردرمانگران میتوانند روشهای جایگزین ارتباطی را برای بهبود مهارتهای ارتباطی او پیشنهاد دهند.
- کاردرمانی. این درمان به تقویت استقلال فردی میپردازد و شامل تمرین فعالیتهای روزانه و استفاده از ابزارهای تطبیقی برای جبران محدودیتهای حرکتی است.
- فیزیوتراپی. تمرکز این روش بر بهبود تواناییهای حرکتی از طریق تمرینات هدفمند است که میتواند تأثیر زیادی بر بهبود کیفیت زندگی فرد داشته باشد.
- درمان شناختیرفتاری. این روش درمانی به تغییر الگوهای فکری منفی مرتبط با اضطراب یا افسردگی کمک میکند و بر جایگزینی رفتارهای مشکلساز با رفتارهای مثبت تمرکز دارد. همچنین مهارتهایی مانند ارتباط و حل مسئله را تقویت میکند.
هر کودک مبتلا به فلج مغزی و ناتوانی ذهنی به صورت متفاوتی به این مداخلات واکنش نشان میدهد. انتخاب ترکیب مناسبی از این مداخلات برای نیازهای خاص هر کودک ضروری است.
جمعبندی
فلج مغزی (CP) عمدتاً یک اختلال حرکتی ناشی از آسیب به مغز در حال رشد است که بر مهارتهای فیزیکی کودک تأثیر میگذارد. با این حال، اثر آن بر هوش به شدت و نوع آسیب مغزی بستگی دارد. برخی از کودکان مبتلا به فلج مغزی تنها مشکلات حرکتی دارند و عملکرد شناختیشان تحت تأثیر قرار نمیگیرد. اما حدود 30 تا 50 درصد از کودکان مبتلا به فلج مغزی ممکن است درجاتی از ناتوانی ذهنی را تجربه کنند. این ناتوانیها بیشتر در کودکان با فلج مغزی شدیدتر دیده میشود، چرا که آسیب گستردهتری به بخشهای مغزی مرتبط با شناخت وارد شده است. ارزیابی دقیق هوش کودکان مبتلا به فلج مغزی ممکن است به دلیل اختلالات حرکتی آنها دشوار باشد. بنابراین، استفاده از روشهای ارزیابی که این محدودیتها را در نظر بگیرند، بسیار مهم است. در نهایت، کودکانی که علاوه بر فلج مغزی دارای ناتوانی ذهنی هستند، میتوانند با مداخلات مناسب مانند کمکهای آموزشی، گفتاردرمانی و کاردرمانی، کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند و به تواناییهای خود در حوزههای مختلف دست یابند.
منابع